ای بابا، چیه چرا سگرمههات تویِ همه؟ باز چی شده، قمباد گرفتی؟ بابا دلم ترکید یهِ چیزی بگو! از سَر شب نشستی یهِ ریز تو این گوشی میچرخی.
... چی بگم! از این بازار بیکساتی، کسی دیگهِ ما رو داخل آدم حساب نمیکنهِ! کارگردانها و تهیه کنندههای سینما یه نقش درجه سه هم به من دیگه نمیدهن.
خوب ندهند، با همین یارانه زندگی را میچرخونیم، مثل همه مردم!
...زرشک به همین خیال باش!... من سی سال جون کندم به همین راحتی عقب بکشم
چی با خودت میگی هر کس یک روزی باید بازنشته بشه بازیگر و کارمند و کارگر هم فرقی نمی کنه.
...اما برای من زوده،
خوب میگی حالا که چی، چی کار میخواهی ب وبلاگ خورشید اندیمشک...
ما را در سایت وبلاگ خورشید اندیمشک دنبال می کنید
برچسب : داستان طنز شنگول و منگول,داستان طنز شنگول منگول, نویسنده : khorshidandimshko بازدید : 264 تاريخ : چهارشنبه 24 شهريور 1395 ساعت: 14:34